رضا کیانیان: کارگردان نباید مثل عروسک با بازیگر برخورد کند
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۳۲۵۱۶
آفتابنیوز :
کمال تبریزی در ادامه نشستهای تخصصی خود در سومین روز جشنواره با رضا کیانیان گفت و گو کرد.
کیانیان نشست را با بیان مثالی شروع کرد و گفت: اولین فیلم سینمایی که آقای کیارستمی ساخت، داستان زن و شوهری است که به روزمرگی افتادهاند و دیگر عاشق هم نیستند اما عادت کردهاند کنار هم باشند. خب این فیلم را میشود گذاشت یک شب بی مهتاب یا خورشید پنهان است یا هوا ابری است اما آقای کیارستمی اسم فیلم را گذاشت، «گزارش» اما چه دلیلی داشت؟ فقط با یک اسم معنی فیلم را تغییر داد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: حرفم این است که عصر، عصر ایده است. پس میخواهم بگویم ابزار، وسیله، بازیگر، طراح صحنه و تمام موارد یک فیلم اصلا مهم نیست زیرا میشود به راحتی جستجو کرد اما ایده اینگونه نیست. فیلم ساز فیلم کوتاه باید در دنیای مستقل خود فکر کند و از دنیای فیلم بلند کپی نکند.در واقع کار خود را انجام دهد.
کمال تبریزی در ادامه صحبتهای کیانیان گفت: این یک مدل است که به سینمای کوتاه خیلی نزدیک است و آن ویژگی است که آقای کیارستمی داشت. تمام تلاش و نکته خاص فیلمش این بود اگر من یک روزی بتوانم همه را حذف کنم، یعنی فیلمبردار و صدابردار نداشته باشم میتوانم دوربین را بگذارم و با بازیگر هماهنگ کنم اما به هرحال اینکه ما ایده داشته باشیم منحصر به فرد است. من از بچه های فیلم کوتاه بسیار ایده میگیرم.
سپس کیانیان با اشاره به اهمیت فضا دادن به بازیگر افزود: من بازیگرم و نمیخواهم کارگردان مثل عروسک با من برخورد کند. کارگردان باید به خلاقیت من احترام بگذارد، اگر قرار باشد مانند عروسک با بازیگر رفتار بشود، پس دیگر چرا باید یک بازیگر شناخته شده در کار بازی کند. به نظر من کارگردان باید بگوید چه چیزی از بازیگر میخواهد و دیگر بعد از آن را به خلاقیت او واگذار و اعتماد کند.
او در ادامه همین موضوع، خاطرهای از کار با کمال تبریزی در فیلم «همیشه پای یک زن در میان است» تعریف کرد.
کیانیان با بیان این که نقش بزرگ و کوچک تفاوتی نمیکند و مهم نوع بازی است، ادامه داد: چالشها چیزهایی است که به درد من بازیگر میخورد. اگر نقشی کم باشد، خود بازیگر میتواند با هم فکری کارگردان یک چالش برای نقش ایجاد کند، یک تناقض که مخاطب آن نقش را به ذهن بسپارد هرچند نقش کم باشد. نقش کوتاه و بلند فرقی ندارد بازیگر بزرگ و کوچک داریم. در نوع بازی چالش را من بازیگر باید خلق کنم.
این بازیگر افزود: فکر اولی که به ذهن کارگردان میآید، به ذهن همه هم میرسد. برای خلاقیت باید به فکرهای بعدی بپردازیم. در چالشی که برای نقشها به وجود میآوریم متکی به ذهن خودمان نباشیم حتی در اتود گرفتن میتوان این چالش را برای بازیگر ایجاد کرد.
کیانیان درباره فیلمنامه فیلمهای کوتاه گفت: ما باید فیلمنامههایی داشته باشیم که برخلاف ایده پذیرفته شده و ذهنی مخاطب باشد این درست جایی است که مخاطب غافلگیر میشود.
او در پاسخ به اینکه بازیگر چگونه خلاقیت را وارد نقش کند، توضیح داد: در فیلم کوتاه یا فیلم بلند، بهترین کار این است که بازیگر را راهنمایی کنیم، به آن که هست نه آنچه که باید باشد. یعنی اگر نقش پلیسی را قرار است بازی کند ژست نگیرد بلکه خودش باشد.
چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران تا ۲ آبان ۱۴۰۲ در حال برگزاری است.
منبع: خبرگزاری ایسنامنبع: آفتاب
کلیدواژه: رضا کیانیان بازیگران سینما فیلم کوتاه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۳۲۵۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دراین موزه حسابی بچگی کنید | نوستالژی هایی که هیچ کجا پیدا نمی شوند
همشهری آنلاین- سحر جعفریان: خانم بیات به میانِ متراکم بازیچهها دست میبرد و علیوَرجه چوبی را که قدمتی دراز دارد، بیرون میکشد. بعد رو به سوی پسرکان دبستانی که بازیگوشی، قرار از کفشان برده، رسا میگوید: «کی آقای علیورجه رو میشناسه!؟» و بچهها که از تعجب چشمانشان به غایت، گرد شده، خیره به علیورجه میمانند و حسابی وراندازش میکنند. تعدادیشان سعی دارند جلو بروند و دستی به آن بازیچه نادیده بکشند و تعدادی دیگر نیز در قیاس سریع آن با گوشیهای هوشمند و انواع بازیهای سوپر گرافیکش مانند دیابلوایمورتال، دیسلیت، ایپکس لجندز یا دستگاه و کنسولهای پلیاستیشن، ایکسباکس، سوییچلایت و لاجیتک جیکلاود و یا حتی فیگور یا عروسکهای برساخته از معروفترین شخصیتهای انیمیشنی از دخترکفشدوزکی، السا و آنا گرفته تا بَتمن، جوکر و هریپاتر هستند. حیرتشان ادامه دارد و طولانی شده. اما خانم بیات هم دست بردار نیست و این بار با برداشتن عروسک تَکم که آن نیز چوبین است و آراسته به پارچههایی خوشرنگ بر بار حیرانی آنها که زبان به کام فرود بردنشان جزو محالات بوده، میافزاید و آهنگین، چنین میخواند: «تکم، تکم ناز ائیلر/ چوبانا آواز ائیلر/ ییغار قویون قوزونی/ بایراما پیشواز ائیلر». این آغاز یک تور تفریحی متفاوت در موزهای خاطرهانگیز و سرگرمکننده است نه فقط برای پسربچههای بازیگوش دبستانی که برای همه افرادِ دوستدار بازی و اسباببازی؛ از خردسال ۳ ساله تا کهنسال ۱۰۰ ساله. به موزه اسباببازی و عروسک خوش آمدید.
وقتی علیورجه بود اما بَتمن نبود!پسربچهها که پاسخی برای سوالات خانم بیات ندارند دوباره بنای هیاهو و همهمه میگذارند. باربد کلاس دوم دبستان است و در میان پسربچهها. ترکیب موهای فر و پر که نیمی از پیشانیاش را پوشانده با آن عینک گرد و سیاه، دوستداشتنیترش کرده. آنقدر که وقتی یکی از بازیچههای تعادلی هنگام بازی از دستش افتاد و شکست، نه خانم بیات که مدیر موزه و نه خانم منطقی که طراح بازیهای گروهی و راهنمای موزه هستند، هیچیک راضی به سرزنش یا برخوردی جدی با او نشدند. اتفاقی که به گفته آرزو بیات که بیش از ۲۰ سال است علاقه و کارش را در این موزه به هم گره زده و بالغ بر هزار و ۵۰۰ بازیچه بومی و غیربومی، کلاسیک و مدرن را گِردآورده، بسیار رخ داده و هر بار نیز خودش یا یکی دیگر از مجموعهداران موزه یعنی پیام احتسامی کار تعمیر آن اسباببازیها را در کارگاه ساخت و تعمیر بازیچههای موزه بر عهده گرفتهاند. بازیچه علیورجه بعد از کلی دست به دست چرخیدن و پیچ و تاب خوردن روی آن طناب متصل، حالا به دستِ برسام کوچولو رسیده. کمی با آن بازی میکند و بعد مشتاقانه میرود سراغ خانم بیات: «خاله؛ من کارتون علیورجه رو ندیدم؟» خانم بیات هم گویی منتظر این پرسش بوده، فرصت را مغتنم مییابد و خطاب به همه پسربچهها میگوید: «زمانهای خیلی قدیم، پدرها و مادرها در همه جای دنیا برای بچههاشون بازیچه درست میکردند از سفال، استخوانهای حیوانات، چوب و برگ، فلز، پارچه و غیره. یکی از اون بازیچهها، آدمکورجه بود که توی کشور ما به علیورجه مشهور شد. علیورجه یه خواهر هم داره به اسم پَریورجه یا لیلاورجه.»
بیشتر بخوانید:این مرد «مستر خروس» است
ملاقات با چَمچِه خاتون و باربیصدای بازیچههای طبلک و قارقارک زیرِ صدای هیاهوی پسربچهها به خوبی شنیده میشود؛ آن هم در حالی که انواع اسلینکیها در دستان آنها کِش میآیند. کمی بعد که پسربچهها از تماشا و بازی با نمونههایی از فرفره، چرخی، عروسکهای بومی شهرهای مختلف کشور (نهنه گندمی، آروس، بوکه بارانه، لیلی، دهتولوک، چَمچِه خاتون، گلین، دوتوک، بیبی کُگ)، ماتروشکا، عروسک پارویی، یویو، تیله، عروسک و بازیچههای پلاستیکی و هایپلاستیک، چینی، پولیشی، سیلسکونی، پارچهای و موزیکال، فارغ شدند با عبور از راهرویی باریک به خود نوید بازیهای فراوان دیگر در بخش دوم موزه (معاصر) را میدهند. در این بخش، چند خانم جوان سرگرم بازدید و آشنایی با سیر تکامل بازیچهها هستند. انواع لگو و اسباببازیهای معاصر که البته قدیمیترینشان دوربینی سهبعدی یا همان ویومستر انگلیسی و قطار کوکی آلمانی (۱۹۲۰) است در ویترینها دیده میشود. یزدان، کلاس اول است و با دیدن رباتهای مکانیکی دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی و ماشینهای برند چنان به وجد آمده که بیدریغ اشک میریزد و میگوید: «من از اینا میخوام خاله! یکیش رو به من میدی!» آن طرفتر، طاها رویای ساختن اسباببازیهای خفن را در سر میپروراند! خفن همان اصطلاحیست که او در گوشِ علیسان (دوستش) زمزمه میکند تا به درستی حق توصیفی کامل از اسباببازیهای دستساز خود را ادا کرده باشد. بعد از تصمیمگیری برای شغلی که در بزرگسالی انتخاب خواهد کرد، مقابل ویترین کتابهای داستان قدیمی، بازیهای فکری و مجموعه تقریبا کاملی از سِری عروسکهای باربی میایستد.
به یاد خاطرههایی که هیچ از تراژدی کم ندارندزمان آن فرا رسیده که خانم بیات برگههایی سفید میان بازدیدکنندگان تقسیم کند تا تصویر جذابترین بازیچه و اسباببازی که در موزه دیدن را نقاشی کنند. همین میشود که اندکی از هیاهوی پسربچهها کاسته میشود و باقی بازدیدکنندگان موزه نیز که اغلب بزرگسال هستند، راحتتر به کاویدن ویترین اسباببازیهایی که با بسیاریشان خاطره دارند، میپردازند. مریم یکی از همین بازدیدکنندگان است که آهسته به گوشِ نگار میخواند: «وای این عروسک رو ببین! وقتی بچه بودم چقدر آرزو میکردم یکی از اینان بخرم!» هنوز نگار مجال واکنش به این خاطره که به نظرش کم از یک تراژدیِ تمام عیار دخترانه ندارد، پیدا نکرده که دوباره صدای هیاهو پسرکان به هوا برمیخیزد. «خاله... خاله... من کشیدم... ببین...» جالب اینکه علیورجه، اسب چرخی و سنگِ خانهسازی بیشترین فراوانی تکرار را در نقاشی آنها داشت و پراستقبالترین بخش موزه نیز کارگاه آموزشی-تفریحی اسباببازی سازی بود. خانم منطقی تاکید میکند: «نسل امروز چون از شناخت و لذت بازیچههای بومی و بازیهای تعاملی قدیمی محروم ماندهاند، گرفتار به دام بازیهای رایانهای و اسباببازیهای مدرن درآمدهاند.» خانم بیات بعد از بدرقه صمیمانه پسربچهها با روی خوش و اهدای فرفرههایی که در کارگاه اسباببازی سازی موزه ساخته شدهاند و پیش از آمدن گروه دیگری از بازدیدکنندگان، عکسهای کودکیِ افرادی که به موزه اسباببازیهای قدیمی اهدا کردهاند به دیوارِ دوستداران بازی موزه نصب میکند.
بیشتر بخوانید:بهزیستی این گلایه زنان مددجو را بشنود
کد خبر 848165 منبع: همشهری آنلاین برچسبها بازی خبر مهم موزه جشنواره نمایش عروسکی هنر